آدرین و شیرین زبونیاش
سلام پسر خو شگل مامانی
ببخشید خیلی دیر برات مطلب میزارم بخدا سر مامانی خیلی شلوغه از اینور کار از یه طرف دانشگاه از یه
طرف خونه ،یه چند وقتی هم که درگیر شما، آخه میدونی چیکار کردی دوشنبه اول دی ماه مامانی چند روز
مرخصی گرفته بود که پیشت بمونه شب که خونه مامان جون بودم شما داشتی بازی میکردی که یهو سرت
گیج رفت خوردی به میز تلوزیون الهی بمیرم بینی و بالای لبت زخمی شد بردیم دکتر بخیه زدن نمیدونی چه
چه حالی داشتم همش گریه میکردم طوری که بابایی اعصابش خورد شد گفت تو این همه گریه میکنی بدتر
آدرین میترسونی ولی چیکار کنم مامانی اصلا دست خودم نبود تورو اونجوری می دیدم طاقت نمی آوردم
باز خدارو شکر به خیر گذشت ...راستی خیلی شیطون شدی چند وقت پیشم دوتایی نشسته بودیم عکس های
تو لب تاب میدیدیم که از ت پرسیدم این کیه گفتی آدین الهی مامان فدای شیرین زبونیات بشه خیلی دوست دارم
یه چیز دیگه آدرین خان دیگه به بابایی هم بابا نمیگی میگی علی علی .یه سری از کلماتی که میگی برات
مینویسم .خیلی خیلی دوست دارم عزیزم.
آدین :آدرین
عیی:علی
دیلا:عمه سمیرا
امه:عمه سمیه
دلام:سلام
آمو:عمو امیر
کاکاو:کاکائو
بچه:بچه
پوپ:توپ
دس د نه:دستت درد نکنه
آدرین پسر نازم
تکثیر تو در هر ثانیه از زندگی ام یعنی ...
قشنگ ترین تکراری که هیچ وقت تکرار نمی شود